یادته
رو تن پاک درختی با قلم نوشتم این بار
سال نود آمد تو کجایی ای یار
یادته میگفتی پارسال می رسیم به هم همین سال
یادته گفتم نمیشه بخت ما شگون نداره
همون روز بارون می اومد گریه ها آروم می اومد
یه صدای پای سردی از کنار شهر می اومد
آخرین روز آخرین شب آخرین نزدیکی ما
مرسی از ماه و ستاره هم نگین شب ما
زیر این سقف کبود و پشت سر سیاهی شب
تا سحر کنار ما هم تا همان تباهی شب
خنده بازار کم شده بود گریه پشت گریه آمد
دل ندا میداد همین شب پشت سر جدایی آمد
گرمی حرم نفسهات روی گونه های من بود
سردی ترس جدایی روی شونه های من بود
عشق تو جنون وحشت میدره حرم تنم را
اما مهربان تر از نسیمی میبره هوش سرم را
رو تن پاک درختی با قلم نوشتم این بار
سال نود آمد تو کجایی ای یار
یادته میگفتی پارسال می رسیم به هم همین سال
یادته گفتم نمیشه بخت ما شگون نداره
یادته زیادی سوختیم یادته گفتی نباختیم
یادته ما رو می بردند یادته جدامون کردن از هم
یادته جداشدیم از هم
یادته ... یادته
---------------------21 اسفند ماه 1389
دانلود دکلمه با حجم 2.76 مگابایت
لینک دانلود شماره 1
لینک دانلود شماره 2
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
دانلود ویدئو کلیپ میکس شده مربوط به دکلمه و شعر
Size: 3.69 MB | Type: WMV
لینک دانلود شماره 1
لینک دانلود شماره 2
''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
تصویر متن شعر با کیفیت بسیار خوب
دانلود
سلام اقای شاعر.
زرتشت بیا که با تو امید اید
شب نیز صدای پای خورشید اید
تاریخ اگر دوباره تکرار شود
عالم به طواف تخت جمشید اید
سال نوی مبارک. سالی پربارتر از گذشته داشته باشید..
سال نو مبارکنوشته ات مثل همیشه زیبا بود
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار زینت و آرایش عجیب
لاله میان کشت ، درخشد همی ز دور
چون پنجه عروس به حنا شده خضیب
بلیل همی بخواند اندر شاخسار بید
سار از درخت سرو ، مر او را شده مجیب
سلام دوست خوبم
براتون سـالی پر از شـادی خوشی وسرافرازی آرزومندم
و امیدوارم همواره موفق و شادکام باشی
انیس قلب خود تنها خدا کن
خدا را در دل شبها صدا کن
زخوف حق چو اشکی را چکاندی
به حال این رفیقت هم دعا کن
سلام
به روزم با تولد یک پیر مرد
و
تبریک نوروزی
.
.
.
عید بر شما مبارک[گل][گل][گل][گل][گل]
یا مقلب قلب من در دست توست
یا محول حال من سرمست توست
کن تو تدبیری که در لیل و نهار
حال قلب من شود همچون بهار
سر سفره هفت سین مارو هم ازیاد نبرین
عید مبارک
سلام. دیگه چیزی نمونده. نوروز 90 مبارک..انشاالله سالی پر از خوشیهای ماندگار داشته باشین..دعا برای همه یادتون نره.
بــاز مـــی آیــــد بــــهـــار دلـنشین / بــاز بــلـبــل مــی شــود با گل قرین
بــاز صـــحــرا پـر شقایق می شود / بــاز روشــن قــلب عـاشق می شود
[گل][گل][گل]
برو برو باد بادک
بگو به اون ناز نازک
عید گل و شاپرک
جلو جلو مبارک[گل]
...........$$$...............................................$$$
...........$$$...............................................$$$
....................................................................
....$$$..........$$$$.......$$.............$$$$.......$$
...$$$.........$$...$$.....$$............$$...$$.....$$
...$$$$$$$$$$$$$......$$............$$$$$......$$
.................$$........$..$$........$..$$........$..$$........$
...................$$$$$$....$$$$$$.....$$$$$$....$$$$$$
......................$$$.........$$$..........$$$..........$$$
.....................................
....................................$
.....................................$$
...............................$$.....$$$$$$$$$$$$
...............................$$.........................$
...............................$$......................$$
................................$$...................$$$
.....$$$$........$$$.......$$.......$$........$$$....................$
...$$...$$......$$$.........$$.....$$.........$$$....................$$
...$$$$$$$$$$$$$$$$$$$.....$$...........$$$$$$$$$$$$$$$
..........................................$$........$
.........................$$$.............$$$$$$
.........................$$$................$$$
سلام شعر خوبی بود
من که یاذدم نیست
سلام.پیشاپیش سال نو مبارک.
پیچک تنهایی به روز شد.منتظر حضور پر مهرتان هستم.[گل]
http://nilooyetanha.blogfa.com
فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکارنو وکردارنو و تصمیم های نو برای اینده است.اینده ای که همه امیدداریم بهتر از گذشته باشد.در سال نو 365 روز سلامتی و شادی و پیروزی و مهرودوستی وعشق برای شما ارزومندم
دوست عزیزوب قشنگی داری خوشحال میشم یه سری هم به من بزنی
سلام السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی
السلام علیک یا روح الله
السلام علیک یا سید علی
سلام داداش حالت خوبه نظر های منو نمیبینی راحتی ؟ خیلی زیبا بود موفق باشی
مرسی از حضور گرم و دل نشینت
خواب رنگی پیش کش می کنم
منی که نخوابیده خواب می بینم
ای روشنی خواب های سیاه و سفیدم.
....
هشدار بی کلام!
این همه روبروی رویای خسته من لبخند نزن
برای خوابیدن گوسفند کم می آورم
نگاه کن به بالا
ماهم را در آسمان آتش زدند!
دوست من اگه از وبم خوشت اومد ممنون میشم اگه هر روز رو بنر بالای وب کلیک کنی و یک رای بهم بدی
لطفا رو بنر کلیک کن و یه رای بهم بده ممنون میشم
Mer30
سلام مهدی عزیز
صبح آدینت بخیر
پیشاپیش عید رو بهت تبریک میگم
با آپی متفاوت منتظر حضور گرم شما هستم
قدم رنجه بفرمایید.
سلاااام مرسی که اومدی...
اپم بهم سر بزن...
سال نو و بهاری نو را، فرصتی نو برای تازه شدن و بازنگریستن بر چگونه زیستن میبینم
برای وجود نازنینت در این فرصت نو شوری نو برای ساختن و بهتر زیستن آرزو میکنم.
امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده و مهربان و روشن بین باقی بمانی
غزل ۷۸۷
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات
پادشاهست آنکه دارد در چنین خرم بهاری
ساقیی سرمست و جامی، مطربی موزون و یاری
نوش کن جام صبوح و کوش کز شاخ گلتر
بلبلی هر دم بنالد، بلکه چون بلبل هزاری
چون به دستم باده دادی شیر گیرم کن به شادی
تا توانم صید کردن، گر به دست افتد شکاری
آمد آن موسم که: هر کس با دلارامی که دارد
باده نوشد در میان باغ و ما نیز از کناری
دست بستان را ز هر دستی نگاری بست گیتی
تا تو بنشینی و بنشانی ز هر دستی نگاری
بر مثال لاله دارم سینهای پر خون، که از وی
نالهٔ زارم برآید چون ببینم لاله زاری
ای که غافل مینشینی، سوی صحرا رو، که بینی
کرده با دو ابر پر گل دامن هر کوه و غاری
هر کرا هست اختیاری گو: همی کن چارهٔ خود
چارهٔ ما صبر باشد، چون نداریم اختیاری
عامیان در شغل و جستی، زاهدان در کبر و هستی
عاشقان در عشق و مستی، تا بود هر کس بکاری
من به آب می بشویم نام خود، تا در قیامت
چون شمار خلق باشد، من نباشم در شماری
من چو نرگس برنگیرم ز آب پی چندان که باشد
سوسنی در پای سروی، سبزهای بر جویباری
از گنهکاران که داند مجرمی را؟ گو: بخواند
آنکه میداند شکفتن این چنین گلها ز خاری
این غزل میخوان و در وی اوحدی را یاد میکن
گر بود فصل بهارت در گلستانها گذاری
غزل۶۶۰
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات
گر سوی من چنین نگرد چشم مست تو
سر در جهان نهم به غریبی ز دست تو
آمد بهار و خاطر هر کس کشد به باغ
میلی کی او کند که بود پای بست تو؟
قاضی ترا به دیده ملامت همی کند
بر محتسب، ز دست محبان مست تو
سر بگذرد به چرخ بلندم به گردنی
گر دست من رسد به سر زلف پست تو
صد بار پیش دشمن اگر بشکنی مرا
سهلست پیش من، چو نبینم شکست تو
دردا! که هستیم ز فراق تو نیست شد
کامی ندیده از دهن نیست هست تو
یک ساعت اوحدی به دو چشمت نگاه کرد
پنجاه تیر بر دلش آمد ز شست تو
غزل۸۵۹
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات
آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی
بر دوست کن کنار وز دشمن کنار جوی
میچار فصل عیش فزاید، به میگرای
گل پنج روز بیش نپاید، به باغ پوی
بستان پر از بدایع صنعست، لیک هیچ
رنگیش نیست بیرخ یار بدیع جوی
چون سنگ و روست آنکه نشد گرم دل به عشق
در عهد آن نگار مکن یاد سنگ و روی
خواهی که بیتکلف چشمش نظر کنی
از نقش صورت دگران لوح دل بشوی
ای باد، بوی زلف چو چوگان او بیار
تا سر به مژده در کف پایت نهم چو گوی
هر دم به شیوهٔ دگرم صید میکنند
گاهی به قند آن لب و گاهی به بند موی
با قد آن صنم ز چمن، سرو گو: مبال
با روی آن پری، ز زمین لاله گو: مروی
ای اوحدی، تو خاک سر کوی دوست باش
باشد که دوست را گذر افتد به خاک کوی
غزل۸۵
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید
آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود
از هر طرف هزار گل فتح وا شود
گلشن شود نشیمن سلطان نوبهار
چون بهر شاه تخت مرصع بنا شود
کان زر و جواهر بحر در و گهر
شد جمع تا نشیمن بحر سخا شود
برگش زمرد است و گلش لعل آبدار
گلزار تخت شه که بر آب بقا شود
توران سزد به پادشهی کز سر پری
لعلی به صد هزار بدخشان بها شود
شد وقت کز نسیم قدوم بهار ملک
در باغ تخت غنچهٔ یاقوت وا شود
عید قدم مبارک نوروز مژده داد
کامسال تازه از پی هم فتحها شود
عید مبارک است کزان پای بخت شاه
چون شاهدان ز خون عدو پرحنا شود
خاقانی عید آمد و خاقان به یمن خود
هر کار کز خدای بخواهد روا شود
غزل۳۳۸
وحشی » گزیده اشعار » غزلیات
نوبهار آمد ولی بیدوستان در بوستان
آتشین میلیست در چشمم نهال ارغوان
تا گل سوری بخندد ساقی بزم بهار
ریخت در جام زمرد فام خیری زعفران
غنچه کی خندد به روی بلبل شب زندهدار
گر نیندازد نسیم صبح خود را در میان
بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
غنچه با مرغ سحر خوان سرگران گردیده بود
از کناری باد صبح انداخت خود را در میان
غزل ۶۰۴
امیرخسرو دهلوی » گزیده اشعار » غزلیات
آمد بهار و سرو برآراست قامتی
گل بر کشید بهر طرب را علامتی
گردیده باد بر سرآن سرو جان من
گردان چو باد گرد برآن سرو قامتی
قد قامت الصلوه موذن زند به صبح
من نیم شب شوم به قد یار قامتی
هم خون عشقان گنهش را شفیع باد
چون نیستش ز کردن خونها ندامتی
ای پند گوی در گذر از پند بیدلان
دانی که مست را نبود استقامتی
غزل شمارهٔ ۵۳ - سرود ساربان
شهریار » گزیدهٔ غزلیات
بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خواند
به گوشم ناله بلبل هزاران داستان خواند
به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده
دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند
دل وامانده ام بس همرهانش کاروانی شد
اگر خواند به آهنگ درای کاروان خواند
چه ناز آهنگ ساز دل که هم دلها به وجد آرد
اگر از تازه ها گوید و گر از باستان خواند
اگر تار دل و مضراب سوز جادوان داری
به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خواند
دلا ما را به خوی خوانده ست دکتر مرتضای شمس
نه آخر شمس ملا را به آذربایجان خواند
به پشت اشتران کن شهریارا بار مولانا
که شمست مرحبا گویان سرود ساربان خواند
غزل۷۱۳
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات
بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان
نگار آمد نگار آمد نگار شاهد پنهان
بهار آمد بهار آمد بهار دل بهار دل
نگار آمد نگار آمد نگار جان نگار جان
بشب خورشید جان آمد ضیای جاودان آمد
بجان بگشای چشم دل که پیدا گشت هر پنهان
نسیم از کوی یار آمد نسیم مشکبار آمد
معطر کن دماغ دل منور ساز چشم جان
تلافی کن تلافی کن ز بیعت آنچه ضایع شد
ترقی کن ترقی کن درآ در مشهد عرفان
گمان تا کی گمان تا کی یقین آمد یقین آمد
برون آ از حضیض شک برا بر آسمان جان
بیفکن بار تن از جان سبک کن دوش دل از گل
چه ماندی در زمین تن برا بر آسمان جان
سراپا دیده شو ای فیض همچون آب و آئینه
که تا به بینی عیان هر جا جمال طلعت یزدان
بیفشان گرد خود از خود دل و جانرا جلائی ده
جهان بگرفت سرتاسر به بینش ظاهر و پنهان
سینهای چاک نکردیم درین فصل بهار
صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار
گریهای از سرمستی به تهیدستی خویش
چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار
ابر چون پنبهٔ افشرده شد از گریه و ما
مژهای پاک نکردیم درین فصل بهار
جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان
دیده نمناک نکردیم درین فصل بهار
لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما
عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار
غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان
جامهای چاک نکردیم درین فصل بهار
با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب
تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار
غزل ۸۷
صائب تبریزی » گزیده اشعار » غزلیات
غزل 174
صائب تبریزی » گزیده اشعار » غزلیات
یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی
پستان سحر خشک شد از بس نمکیدی
تبخال زد از آه جگر سوز لب صبح
وز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدی
صد بار فلک پیرهن خویش قبا کرد
یک بار تو بیدرد گریبان ندریدی
چون بلبل تصویر به یک شاخ نشستی
ز افسردگی از شاخ به شاخی نپریدی
یک صبحدم از دیده سرشکی نفشاندی
از برگ گل خویش گلابی نکشیدی
گردید ز دندان تو دندانه لب جام
یک بار لب خود ز ندامت نگزیدی
ایام خزان چون شوی ای دانه برومند؟
از خاک چو در فصل بهاران ندمیدی
گردید ز دندان تو دندانه لب جام
یک بار لب خود به ندامت نگزیدی
از شوق شکر، مور برآورد پر و بال
صائب تو درین عالم خاکی چه خزیدی؟
سلام دوست عزیزم
ممنونم از محبتهای شما واز کامنتهای خوبتون
عید نوروز وآغاز سال جدید را به شما وخانواده محترمتان تبریک
میگم سالی شاد وبا برکت داشته باشی
سلووووووووووووم
ببخشید انقد دیر دارم جواب نظرتو میدم
سرم شلوغ بود....
خیلی قشنگ بود.ایول
راستی آپم.
سلام دوست عزیز خوبی؟
☆☆وبلاگ دفتر عشق با متن (باران عشق من) به روز شد☆☆
پیشاپیش فرا رسیدن عید نوروز را به شما تبریک عرض مینمایم
سال خوب و پر برکتی را برای شما آرزومندم
شاد باشی
۩▓۩ ๑۩۞۩๑۩▓۩ ๑۩۞۩۩▓۩ ๑۩۞۩๑▒ ๑۩۞۩๑▒
جدیدترین مطالب عاشقانه در . . .
سایت رسمی مهدی لقمانی ( دفتر عشق )
www.daftareshghe.com
سایت دفتر عشق را به دوستان خود معرفی کنید.☆☆☆☆☆
۩▓۩ ๑۩۞۩๑۩▓۩ ๑۩۞۩۩▓۩ ๑۩۞۩๑▒ ๑۩۞۩๑▒
گل]
غزل۷۱۳
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات
بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان
نگار آمد نگار آمد نگار شاهد پنهان
بهار آمد بهار آمد بهار دل بهار دل
نگار آمد نگار آمد نگار جان نگار جان
بشب خورشید جان آمد ضیای جاودان آمد
بجان بگشای چشم دل که پیدا گشت هر پنهان
نسیم از کوی یار آمد نسیم مشکبار آمد
معطر کن دماغ دل منور ساز چشم جان
تلافی کن تلافی کن ز بیعت آنچه ضایع شد
ترقی کن ترقی کن درآ در مشهد عرفان
گمان تا کی گمان تا کی یقین آمد یقین آمد
برون آ از حضیض شک برا بر آسمان جان
بیفکن بار تن از جان سبک کن دوش دل از گل
چه ماندی در زمین تن برا بر آسمان جان
سراپا دیده شو ای فیض همچون آب و آئینه
که تا به بینی عیان هر جا جمال طلعت یزدان
بیفشان گرد خود از خود دل و جانرا جلائی ده
جهان بگرفت سرتاسر به بینش ظاهر و پنهان
پیشاپیش سال نو را به شما تبریگ میگم
دوست خوبم به خاطر عید وسال جدید
آپ کردم منتظر حضورتان هستم
سلام جناب علیپور
واقعا شعرت قشنگ بود. زیبا
ممنون از دعوتت. شعرات روز به روز داره قشنگ تر میشه. آفرین
من هم آپ هست خوشحال میشم بهم سر بزنی
شاد و تندرست باشی.
سلام السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی
روز بزرگداشت پروین اعتصامی
))))))
سلام رها هستم
ممنون که خبرم کردی
سال نو رو پیشاپیش تبریک میگم
بازم مثل همیشه عالی بود
قربان ما................................رهابنو
آسمان را میخواهم برای عبور جاده باریک است"ماه را میخواهم برای نور جاده تاریک است"تو را میخواهم برای نظافت عید نوروز نزدیک است.
سلام دوست عزیز
خوندم وپسندیدم
موفق باشی.
سلام وب زیبایی داری به وب من هم سر بزن نظر هم یادت نره....
سلام دووست عزیز...
اول اینکه پیشاپیش عید رو به شما تبریک میگم...
دوم اینکه اپم و خوشحال میشم بهم سر بزنی...
پرسش این نیست که آیا بعد از مرگ حیاتی وجود دارد یا نه پرسش حقیقی این است که آیا پیش از مرگ تو زنده ای یا نه ؟
از حضورتون ممنون. شعر زیبایی بود.موفق باشید
سلام دوست عزیز ایمیلت رسید وبلاگ بسیار خوبی دارید استفاده کردم بهرام
سلام
قشنگ هستن ولی برای زمان خودشون و الان برای خنده
مرسی اومدی
غزلک ، شکستنت کار کیه؟
به عزا نشستنت کار کیه ؟
عسلک ، نبینم افتادن تو
بگو پرپر شدنت کار کیه؟
نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد
آسمون لهجه فیروزه رو یاد تو نداد
غزلک گریه نکن ،
گریه به چشمات نمی آد!
سنگ فیروزه ی این رنگی به قاب کی شکست؟
زورق رهایی تو چه جوری به گل نشست؟
ای نگین از همه ستاره ها ، ستاره تر
راست بگو سنگ سقوط و کی به پرواز تو بست؟
نگو دیو قصه تو فنجون فالت افتاد
آسمون لهجه فیروزه رو یاد تو نداد
غزلک گریه نکن ،
گریه به چشمات نمی آد!
غزلک ، قشون قشون ستاره دنباله ی تو
همه شون عاشق بدبخت هزار ساله ی تو
پس کدوم گردنه بندی حرمت راه و شکست
که نمی رسه کسی به داد شب ناله ی تو
گلکم ، بهار بی تو ، مرگ پاییزی مونه
تن تنهایی مو ، گل زخم های تو می پوشونه
کاری از دست غزل بر نمی آد ، "آینه دار"
که حضورت غزل ها مو خط به خط می سوزونه!
شبدر پرپر از اقاقیا سر ، غزلک!
از غزل گریه ، به بغض من خودی تر ، غزلک !
دلکم ، حریق ابریشم این رفاقت و
زیر بارون غزل نداره باور ، غزلک!
جشن گل سوزان نذار عادت بشه ، عادت بشه
ریشه ی بیشه ، به دست تیشه بی حرمت بشه
وقتی هم صدایی ، اینجا یعنی "برپایی ی دار"
پس بذار تنهایی ما ، بین ما قسمت بشه !
ناخوشم ، ناخوش ناخوش ، بی خود اما خود تو!
داره من کم می شه از من ، می رسه تا خود تو!
کی برای شونه هات غزل می بافه جای شال ؟
جز من من ، کیه نزدیک مث تن با خود تو؟
غزلک شکستنت کار من و ما که نبود
بغض تو ، گریه تو ، کار غزل ها که نبود
غزلک هر چی که هس ، بدجوری خوبی واسه من
هر چی بود شعرای من ، محض تماشا که نبود!
اگه تن پس می زنیم ، حرمت عشق و نشکنیم
اگه چاوش نشدیم ، به شب شبیخون نزنیم
اگه من جفت تو نیس ، ترانه اندازه ی توست
تو شبای " بی کسی " ما همه دنبال " منیم "
غزلک ، یار اگه آوار تو شد ، گریه نکن!
اگه بر حق شدنت دار تو شد ، گریه نکن
اگه هر پنجره دیوار تو شد ، گریه نکن
یا پرستار اگه بیمار تو شد گریه نکن !
غزلک ، هر جا برم ترانه یعنی اسم تو !
خط هر منظره از جنس خط.ط جسم تو
ته هر کوچه ی بن بست غزل ، خونه ی تو
همه کس به اسم تو ، قصه ی ما طلسم تو !
سلام به شما دووست عزیز...
از این که بهم سرزدی واقعا ممنونم...
بااید بگم که وبلاگ پرمحتوایی داری وحقتون بود که رتبه اول رو بیارید...
من که از بلاگتون خوشم اوومد و استفاده کردم...
بازم پیشم بیایید
ممنون..
چهارشنبه سوری مبارک...
سلام
با همراه بهشتی من به روزم