مثل تو که رفتی و رفتی مثل غربت غم توست
اگه من مسبّب عشق توی خاطراتت باشم
تو خود خالق عشقی پیش تو کوچک باشم
من و تو شکل دو آبیم یکی دریا یکی جویبار
تو خود دریای عشقی، منم آن وابسته جویبار
مثل رعدی با ابهت مثل خورشید گرم گرمی
مثل چشمان یه کودک خیلی زیبا پاک پاکی
توایی خالق هر واژه توی دفتر یک شاعر
که می نویسد از وصف حال دو عاشق نادر
کاش معجزه می شد فاصله ها پایان می گرفت
کاش حال من و تو به دیداری سامان می گرفت
کاش قلبی که گرفته شد پشت دیوارهای فاصله
این چنین نمی شکست در دیار بی عاطفه
کاش شبی رویاهایم را با باورهای من می دیدی
کاش عشق را یک بار با قلب من می سنجیدی
همه شادند مثل هر سال
مثل سال های سال های سال
بوی باران، اشک ابرها
چه سخاوتمند است دست بادها
همه گویند که بهار آید
خجسته باد که این روزگار، باز آید
صدای چلچله ها، آواز مرغ مینا
خبر می دهد از عطر گل یاس ها
کُنج من هنوز تاریک است
نوبهارم سال ها خزان است
دارم به لب لبخندی دروغین
تا نگویند چهره ی مهدی عبوس است
زلف من تارهای سفید دارد
قلب من سال هاست ترک دارد
در حسرت عشقی که جز مرگ
هیچ راهی به او وصال ندارد
چشم من به راه یک کبوتریست
که کلامی تکه کلامی از یار دارد
حضوری دارم نه در سرای خویش
در سرایی که سُکنای موقت دارم
در دیاری که پسران را می پرستند
حضور من مانع سیل عظیم است
وای بر این مردم که ننگینند
وای بر این گناهی که سنگین است
من نه خود بینم نه ره بین
بینم او را که جز او نیست بینم
شاد می شوم وقتی یادم می آید
که به زودی روح می شوم، بالم می آید
بهار من شاد باش، تو که شادی
شاد می شود روح من، وقت شادی
راستی خالق من دوستی دارم به نام خلّاق
که او نیز همچو من قلبی شکسته دارد
آیا مرا فراموش خواهی کرد؟
پس از این تکرار شمع مرا خاموش خواهی کرد؟
آیا سخنان گفته و ناگفته ام را پاک خواهی کرد؟
صدای دکلمه هایم را کم خواهی کرد؟
یاد مرا از خاطر خود پاک خواهی کرد؟
می ترسم دروغ گفته باشی که دوستم داری
سرکاری باشد جمله های تکراری
مهم نیست، قلب من هنوز می تپد
یک روز هم غنیمت است زندگی به عشق تو می ارزد
پایان هر روز دنیا روزهای تاریک من بود
پایان راهی که تکرار بعدی آن مرگ بود
نمی دانم چه می گویم خسته ام
بگذار بعد این تاریکی خواب مرگ من باشد
تو که بیوفایی اینو خوب می دونم
نمیشه از تو من جدا بمونم
هم تو رو می خوام هم از تو شاکی
که چرا با من میکنی بازی
این روزا خیلی خسته و کوفتم
من به یاد تو شبی را نخفتم
سیل سیگار، نفسم بند میاد
قرص های آرامبخش، دل من درد میاد
آسمونِ آبی تو چشای من نیست
خنده های الکی توی کار من نیست
تو که بیوفا شدی همه شب تاریک شد
مثل قلب آدمات که چقدر باریک شد
تو یه تکرار قشنگی توی روزهای سیاهی
روشنی می پاشی تو به امواج تباهی
ولی از من گذشت، این هم تا بدونی
همیشه عاشقتم، کاش عاشقم بمونی
عشق من عجیبه اما عشق نجیبه
من نجیب نبودم ای خدا عجیبه
به فلک سپردم خاطراتم حفظ شه
توی آسمونا بنویسن قصه شه
لای فرشته ها بچرخه احساس شه
که شاید فرشته هات روزی انسان شه
عشق من خدای من بگو به من
چرا وصال تو شد کابوس من
توی وان حموم من از خون می ترسم
نمی دونم چرا تیغ به دست می لرزم
می بینم تو اومدی وقتی که تموم شد
دیگه این آخرشه تو میگی شروع شد
گلهای من نرویید با اینکه بهار شد
اردیبهشتِ امسال اردیبهشتِ غم بود
آرزوها هم افسرد رویای من شکست خورد
اردیبهشتِ امسال اردیبهشت غمگین
چه آسان رها شد افسار گرگِ ننگین
تو قتل عام گلها لاله ی من ترک خورد
تو لحظه های مرگش به خون من قسم خورد
دنیا برای یک گل تاریک و تنگ و سرده
گلی که عاشق باشه پیش خدا جاش امنه