از خونه ی غمزده و شکسته و خراب من
تا قصر زرین شما فاصله ی زیادی هست
از قلب خوندیده ی من، عاشق و دلکنده ی من
تا قلب بی نیاز تو فاصله ی زیادی هست
از چشمای خون آب من، تار شده ی سیاه من
تا چشمای زیبای تو فاصله ی زیادی هست
آروم بگیر دستای من دستای ترسیده ی من
تا دستای امن و لطیف فاصله ی زیادی هست
از تن من که سرد شده لرزیده و مریض شده
تا تن خوشبوی شما فاصله ی زیادی هست
از اون بهشت قصه ها که تو نوشتی واسه ما
تا جنگل کلبه ی من فاصله ی زیادی هست
از لب تیز تیغ به رگ، در شب سرد و غمزده
تا لب های شیرین تو فاصلمون امشب کمه
ستایش مخصوص توست که ستوده ای
اله من معبود من عشق من تو بوده ای
در تمام سختی ها کنار من تو بوده ای
امید من در تمام لحظه ها تو بوده ای
دلیل من برای شعرهایم تو بوده ای
نور من در تاریکی ها تو بوده ای
گرچه گاهی گلایه ای می کنم به دل نگیر
دور از تو سخت است برایم، برایم سخت مگیر
روزگارم تلخ، دوری تو تلخ تر است
حوصله ای نمانده این شعر آخر است
قبل از تمام لحظه ها که در بستر بمیرم
در این فکرم که آیا خواب تو را می ببینم
مریضم من از آن روز که عشق مرا مریض کرد
لعنت به این دنیا تو را از من دور کرد
اگر کوچک است آغوشم برای تو
دلی دارم که خالص است از برای تو
اگر فرصت نشد برای تو جانبازی کنم
اما شد لحظه هایی که با تو عشق بازی کنم
اگر قسمت نبود کنار هم شاد باشیم
امید است به سرایی که غیر از این دنیا باشیم
بگو به پیک بعدی مرا با خود بگذرد
همان فرشته ای که از این دنیا می گذرد
صدای این شعر را می توانید توسط لینک زیر دانلود کنید:
حجم: 3.52 MB فرمت: MP3
مثل تو که رفتی و رفتی مثل غربت غم توست
اگه من مسبّب عشق توی خاطراتت باشم
تو خود خالق عشقی پیش تو کوچک باشم
من و تو شکل دو آبیم یکی دریا یکی جویبار
تو خود دریای عشقی، منم آن وابسته جویبار
مثل رعدی با ابهت مثل خورشید گرم گرمی
مثل چشمان یه کودک خیلی زیبا پاک پاکی
توایی خالق هر واژه توی دفتر یک شاعر
که می نویسد از وصف حال دو عاشق نادر
کاش معجزه می شد فاصله ها پایان می گرفت
کاش حال من و تو به دیداری سامان می گرفت
کاش قلبی که گرفته شد پشت دیوارهای فاصله
این چنین نمی شکست در دیار بی عاطفه
کاش شبی رویاهایم را با باورهای من می دیدی
کاش عشق را یک بار با قلب من می سنجیدی
شده تا حالا ببینی چطوری آغاز می شه
گریه های من واسه تو، تو شبای تنهایی
شده تا حالا ببینی چطوری دل خون می شه
وقتی که کم می یاره چطوری داغون می شه
صحبت از قلب یه عاشق، که داره می شکنه
که شکستن دیگه عادت شده و، می گذره
شده این قد حرف بزنی با در و دیوار سکوت
ببینی هیچکی واسه پاک کردن چشمات نمیاد
خودکشی فکر بدیه شده که تو هم ببینی
عاشقی که کم میاره به فکر تیغ و رگیه
شده تا حالا بخندی به کسی که دوست نداری
که بگی می گذره روزا واسه زندگی اجباری
شده چشماتو ببندی قطره شه اشکات بریزه
لای اشکای غریبت ببینی چهرش عزیزه
شده اونو ازت بگیرن دست تو دست یکی گم شه
فحش بدی به هرچی که هست به تصویری که محو شه
شده ته سیگارهای تو پر کنه جا سیگاریت رو
تو شبی که تا سحر تو، بیداری با فکر او
حال من حال عجیبیست حال یک عاشق خسته
خیلی وقته پیر شدم من، تو جوانی که شکسته
فایل صوتی این شعر را می توانید توسط یکی از لینک های زیر دانلود کنید:
حجم: 5.21 MB فرمت: MP3
وقتی رفتی هوا ابری شد
دلا افسرد چشا اشکی شد
وقتی رفتی کسی با ما خوب نبود
واسه ی پرنده ها دل پرواز نبود
وقتی رفتی همه ی هستیم رفت
تو ندانستی! حال مستیم رفت؟
وقتی رفتی که دلم درگیر بود
شب و روز به عشق تو اشکریز بود
وقتی رفتی خورشید سرد تر شد
تن من لرزید دلم سنگ تر شد
وقتی رفتی بی خبر بود رفتنت
تا که فهمیدم نمیاد خبرت
تو که رفتی دل من پر می کشید
همه جا تو رو به تصویر می کشید
وقتی رفتی دل رویامون شکست
جنگلِ کلبه به سوگ ما نشست
وقتی رفتی وقت شادی هم گذشت
وقت آروزها و وقتی پاکی هم گذشت
وقتی رفتی ندونستم کی میای
هنوزم منتظرم تا که از در تو بیای
آیا مرا فراموش خواهی کرد؟
پس از این تکرار شمع مرا خاموش خواهی کرد؟
آیا سخنان گفته و ناگفته ام را پاک خواهی کرد؟
صدای دکلمه هایم را کم خواهی کرد؟
یاد مرا از خاطر خود پاک خواهی کرد؟
می ترسم دروغ گفته باشی که دوستم داری
سرکاری باشد جمله های تکراری
مهم نیست، قلب من هنوز می تپد
یک روز هم غنیمت است زندگی به عشق تو می ارزد
پایان هر روز دنیا روزهای تاریک من بود
پایان راهی که تکرار بعدی آن مرگ بود
نمی دانم چه می گویم خسته ام
بگذار بعد این تاریکی خواب مرگ من باشد
پس از اولین بیداری
و تو چه دانی اولین بیداری چیست؟!
به خانه ام که بیدار خواهم شد به دنبال تو خواهم گشت
آه کجایی ای هم خانه ی بیداری
این آخرین مرگ من نبود؟! اگر بود پس تو کجایی؟
به خانه ام صدای آواز پری ها می آید
در خانه ام غم فزون می شود
هیچ نمی خواهم تو کجایی
تو را نیافتم، نیستی
تازه بیدار شده بودم، اما باز بازمی گردم به تنهایی
درون وان حمام پس از یک خواب طولانی دوباره می خوابم
این بار دستم نمی لرزد
به درود تا تو را خواهم یافت
می دانم درست نیست، راه من کمی عجیب است
به درود خدای من
------------------------------------------
کمی درباره ی داستان این شعر: عاشقی که در یک آزمایش از سوی خدا است، در انتظار دیدار عشقش توان تکرار روزها را نداشت و زندگی را به درود گفت،سپس دوباره پس از مدتی طولانی با همان حافظه و خاطرات قبلی در خانه اش زنده می شود وقتی می بیند هنوز هم به عشق خود نرسیده حتی پس از مرگش و هنوز آرزویش که دیدار عشقش است برآورده نشده قلب او تنگ می شود و دوباره زندگی را خاتمه می دهد.(این فقط یک داستان است)