به خیالم گفتم امشب بی خیال تو شود
تا که در این ماه یک شب خواب مهیا شود
نی، دیدم که نمی شود خیال را ز تو خالی کنم
پس گفتم بگذار به یادش پیاله ای خالی کنم
تو که از فیض من و چشم دلم آگاهی
ورنه در شب که کسی نیست به دلم رازداری
تو که در قلب مَنَت عشق خودت می جویی
این چه عشقیست که مرا چنین می کوبی
همه شب شب به شبم مشکوک است
همه دیوارهای خانه ز ناله ی من در سوگ است
به حریم من و تو رخنه ای کرد ابلیس شبی یادت هست
رقص ما دید دیوانه شد گریخت خندیدیم یادت هست
شوق تو شوق وجود است شوق ناهموار یک قلب
زیر و زبر دارد گهی در شادیست گهی در تب
این روزها بی روحم کز کرده به گوشه ای بی نورم
یک جا خیره گشتم می نگرم به رویایی با تو مشغولم
هان، گر بیایی مرده ای را زنده سازی به نیاز بی نیازی
گر بیایی، تو بیایی، خالقِ من عاشقی را زنده سازی
سلام
وبتون عالیه موفق باشید
بدلیل اینکه حالم خوب نبود تاپای مرگ رسیدم اما شعراتون رامی خوندم
انشاالله خوب بشید
سلام دوست عزیز خوبی؟شعرزیبایی بود اگردرموردخدابودزیبابود واگردرمورددوست بودزیباست
مرسی، در مورد خدا بود
با سلام
من یه دوست عزیزمو از دست دادم یه دکلمه میخوام در وصفش که با صدای خودم تقدیم خونوادش کنم.اگه میشه تو این زمینه کمکم کنید.ممنون.
با سلام
شما که درباره حال آنها باخبرید باید شعری بنویسید و اینکه می خواهید با صدای خودتون باشه باید صداتونو رکورد کنید و میکس کنید که به هر حال نیازمند تجربه و کار کردن با نرم افزار های رایانه ای داره، ولی اگه شعرش رو بنویسید و برای این سایت ارسال کنید ما برای شما دکلمه می کنیم و شما تقدیم می کنید به دوستتون.