به دیدار شبانه و پرواز در آسمان
به رقص بشقاب های نورانی کهکشان
به نیمه تاریک ماه، پیرمرد آموزگار
به پرواز در خلع، احساس آزادی
به دو میهمان سرزده در سپیده دم
به گرفتن عضله هایم، دردهای دم به دم
به فضای توخالی ماده و علم بی معنا
به سکوت بربرهای وحشی در یغما
به شهرهای ویران در زیر آب
به شهرهای پنهان در روی ماه
به خواب ها و مردن ها و بردن های بسیار
به بیداری نیروانا، رعشه ی ستون فقرات
به فشار بین دو ابرو، چشم های بی انتها
به سبک بالی و پرواز در جهان بی منتها
به اشک های غربیانه ی سرشب
به بیداری ،نخوابیدن تا ته شب
به دشمنان آشنا در بدن های ماتریکسی
به شیوه های ذهن شویی فراتر از پیسی
به چشم انتظاری آخرین روز برای رفتن
به تمنای روح برای از بدن جستن
به یاد اشک های شبانه ام برای تو
به پاس عشق و وفاداریم از برای تو
در آن روز که من نیستم، تو خواهی بود
ای روح عشق، تو همیشه زنده خواهی بود
حجم: 4MB فرمت: MP3
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
ببین من آماده ام
برای یک صبح دیگر
برای تاب دادن تو
روی تار دیگر
ببین من همان دل شکسته ام
در نور مصنوع عاشقانه
در مکانی که تارهای عشق بافته اند
در زمانی عارفانه
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
ببین بیا، بیا نزدیک تر
از من نترس، از من، از من کجاست عاشق تر؟
بیا بیا نزدیکتر، نه، من مغرور نیستم
بیا تا خواب دگرگون نشده
بیا تا قلب مغلوب نشده
بیا تا تو با او دور نشده
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
بیا تا شعر تمام نشده
بیا تا خواب پرپر نشده
بیا تا حسود با خبر نشده
بیا تا تو از من سیر نشده
بیا با من بیا با من بیا با من بیا با من
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
آه، به تو دروغ نگفتم
به تو که از آینه ها مرا فرستادی
به تو که از اوج به من خندیدی
به تو که از تو به من نزدیکی
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
( من شاد می شوم – من خواب می شوم –من راه می روم – من ناب می شوم )
می دونم بالم شکسته سر و حال زشتی دارم
توی هر نبرد خونین یه جایی رو کم میارم
گاهی حتی هر تنفس واسه من دشوار و سخته
توی تقدیری که حد شد زندگی من چه تلخه
آنچه من رویام را ساختم ارزشش مرزی نداره
قلبمو دادم ولی باز بدهی من زیاده
من از تو دور نمی شم گرچه تو دورم کنی باز
من از تو کم نمی شم اگر فراموشم کنی باز
***
هرچه سراغ من رسید در دید اول سیر شدم
در تو عجب دریایی هست که هرگز سیر نمی شوم
دنیای من تار و سیاه جیب های من پر از خالی
در دل من عشق خدا خواب های من چه رویایی
میشه در اوج غصه ها به اوج قصه ها رسید
میشه درون رویاها به خانه ی خدا رسید
نگو چرا چنین شد زندگی و دنیای من
بگو می گذره دنیا آنچه بماند رویای من
خونه نساز رو تن خاک که سست و ناپایداره
خونتو جایی بساز که همیشه جاودانه
برو به عرش کبریا جایی که تا نداره
کلید اون عشقه عاشق شو در باز شه
وقتی رفتی هوا ابری شد
دلا افسرد چشا اشکی شد
وقتی رفتی کسی با ما خوب نبود
واسه ی پرنده ها دل پرواز نبود
وقتی رفتی همه ی هستیم رفت
تو ندانستی! حال مستیم رفت؟
وقتی رفتی که دلم درگیر بود
شب و روز به عشق تو اشکریز بود
وقتی رفتی خورشید سرد تر شد
تن من لرزید دلم سنگ تر شد
وقتی رفتی بی خبر بود رفتنت
تا که فهمیدم نمیاد خبرت
تو که رفتی دل من پر می کشید
همه جا تو رو به تصویر می کشید
وقتی رفتی دل رویامون شکست
جنگلِ کلبه به سوگ ما نشست
وقتی رفتی وقت شادی هم گذشت
وقت آروزها و وقتی پاکی هم گذشت
وقتی رفتی ندونستم کی میای
هنوزم منتظرم تا که از در تو بیای
آیا مرا فراموش خواهی کرد؟
پس از این تکرار شمع مرا خاموش خواهی کرد؟
آیا سخنان گفته و ناگفته ام را پاک خواهی کرد؟
صدای دکلمه هایم را کم خواهی کرد؟
یاد مرا از خاطر خود پاک خواهی کرد؟
می ترسم دروغ گفته باشی که دوستم داری
سرکاری باشد جمله های تکراری
مهم نیست، قلب من هنوز می تپد
یک روز هم غنیمت است زندگی به عشق تو می ارزد
پایان هر روز دنیا روزهای تاریک من بود
پایان راهی که تکرار بعدی آن مرگ بود
نمی دانم چه می گویم خسته ام
بگذار بعد این تاریکی خواب مرگ من باشد
پس از اولین بیداری
و تو چه دانی اولین بیداری چیست؟!
به خانه ام که بیدار خواهم شد به دنبال تو خواهم گشت
آه کجایی ای هم خانه ی بیداری
این آخرین مرگ من نبود؟! اگر بود پس تو کجایی؟
به خانه ام صدای آواز پری ها می آید
در خانه ام غم فزون می شود
هیچ نمی خواهم تو کجایی
تو را نیافتم، نیستی
تازه بیدار شده بودم، اما باز بازمی گردم به تنهایی
درون وان حمام پس از یک خواب طولانی دوباره می خوابم
این بار دستم نمی لرزد
به درود تا تو را خواهم یافت
می دانم درست نیست، راه من کمی عجیب است
به درود خدای من
------------------------------------------
کمی درباره ی داستان این شعر: عاشقی که در یک آزمایش از سوی خدا است، در انتظار دیدار عشقش توان تکرار روزها را نداشت و زندگی را به درود گفت،سپس دوباره پس از مدتی طولانی با همان حافظه و خاطرات قبلی در خانه اش زنده می شود وقتی می بیند هنوز هم به عشق خود نرسیده حتی پس از مرگش و هنوز آرزویش که دیدار عشقش است برآورده نشده قلب او تنگ می شود و دوباره زندگی را خاتمه می دهد.(این فقط یک داستان است)