می دونم بالم شکسته سر و حال زشتی دارم
توی هر نبرد خونین یه جایی رو کم میارم
گاهی حتی هر تنفس واسه من دشوار و سخته
توی تقدیری که حد شد زندگی من چه تلخه
آنچه من رویام را ساختم ارزشش مرزی نداره
قلبمو دادم ولی باز بدهی من زیاده
من از تو دور نمی شم گرچه تو دورم کنی باز
من از تو کم نمی شم اگر فراموشم کنی باز
***
هرچه سراغ من رسید در دید اول سیر شدم
در تو عجب دریایی هست که هرگز سیر نمی شوم
دنیای من تار و سیاه جیب های من پر از خالی
در دل من عشق خدا خواب های من چه رویایی
میشه در اوج غصه ها به اوج قصه ها رسید
میشه درون رویاها به خانه ی خدا رسید
نگو چرا چنین شد زندگی و دنیای من
بگو می گذره دنیا آنچه بماند رویای من
خونه نساز رو تن خاک که سست و ناپایداره
خونتو جایی بساز که همیشه جاودانه
برو به عرش کبریا جایی که تا نداره
کلید اون عشقه عاشق شو در باز شه