آرام باش ، آهسته بخوان
او خواب است
هنوز جای سیلی بر صورتش داغ است
نشنیدی صدای گریه های بی فریادش را!
ندیدی قطره اشک بر چشمانش را!
او تبعید شده ی سرزمین آزادیست
او فرشته ی شب های تاریکیست
جا مانده از کاروان رهایست
شاهزاده آرزوهای بهاریست
آرام باش ، آهسته بخوان
او خواب است
زلف او عمق تارهای گیتار است
نگاهش نگاه شاهین در حال پرواز است
گرچه بالش شکسته اما او آگاه است
نمی توان گفت شاید سخت است
او هنوز در آرزوی بخت است
جفت او گم شده ی دره های مرگ است
تنها مانده در میان گله ی گرگ است
مبارز خسته ی جلگه های عشق است
با دلی شکسته همواره یک مرد است
آرام باش ، آهسته بخوان
وقت است
---------------------23 دی ماه 1389
جهت تماشای تصویر زیر در اندازه بزرگ آن را ذخیره کنید
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
دانلود ویدئو کلیپ میکس شده دکلمه
Size: 4.73 MB | Type: WMV
ویدئو کلیپ را میتوانید از لینک های زیر دانلود نمائید
جهت دانلود ویدئو کلیپ روی یکی از دکمه های دانلود زیر کلیک کنید
.....................................................................................
دانلود ویدئو کلیپ از لینک پیکو فایل
...................................................................................
دانلود ویدئو کلیپ از لینک مدیافایر
.....................................................................................
گروه کاریکاتور زیپ در کرمان آغاز به فعالیت نمود
http://abukoorosh.blogfa.com/
سلام مهدی جان آقا خوش گذشت مسافرت ؟
جالب بود
مرسی
دل بیتاب من با دیدنت آرام می گیرد اگر دوری زآغوشم نگاهم کام می گیرد مرا گر مست می خواهی نگاهت را مگیر از من شب و شمع بود و من بودم و غم شب رفت
سلام وای اینجا چقد تغییر کرده.. چقد زحمت کشیدید. خیلی قشنگ و دلنشین شده. دستتون درد نکنه...
شعرتون هم فوق العاده بود...
نمیتوان گفت ،شایدسخت است....
او هنوز در آرزوی بخت است...
خیلی خوب بود..
سلوووووووووم
ممنون از حضور گرمت
بازم بهم سر بزن.
درد زن ایرانی را به زبانی دیگر گفته اید برقرار باشید
سلام ممنون که خبرم کردی خیلی جالب بود.
سلام ممنونم از شما ...دکلمه ی شما بسیار زیباست وچقدر به فیلم زیبایی داده [:از نمره 100 من 100 میدم:]
سلام دوست من
ممنون که بهم سر زدی.
[:خیلی جالب بود:][: (-̮̮̃•) :]
بازم بهم سر بزن.
همین ها که سراپا تردیدند
و هوس را به عشق معنا می کنند
با هرم هر نفسی ، فقط با هرم
نفسی رنگ عوض می کنند !!!
اینجا اشک ریختن به چه کار می آید ؟!!
آرام باش ! حرمت این قطره های بی رنگ را نگهدار !
قطره هایی که قطره قطره از آه دلت برخواسته !
حرمتش را نگهدار ! گرچه حرمتت را زیر پا گذاشتند !
گرچه تهمت ها بر سرت آوار شد
به نام وابستگی .........
وابسته کردن یعنی همان معنای بی پروای هرزگی !!!!
خنده دار است ! پس بخند به این جماعت !
شاید لبخند معنادارت کمی بیدارشان کند !
یک قدم جلوتر ! قدم به قدم نزدیک تر شو !
ولی مراقب باش !
اینجا همانجایی است که لاف آدمیت
می زنند و اسمش را عشق می گذارند !
قدمی محکمتر بردار !
آنقدر محکم که بلرزاند این دل های از جنس دیوار را !
این جماعت بر روی دیوار های دلشان
تنها با مدادی کمرنگ نوشته اند عشق !
تنها با مدادی کمرنگ !
جلوتر برو ! کمی جلوتر !
حالا بایست و تماشا کن !
چه زیبا الفاظ را به بازی می گیرند
و چه زیبا در دام الفاظ گرفتارمی شوی ! ......
و.............چه آسان بازیچه می شوی !!!
حالا دیگر مثل کبوتری در بند افتاده ای !
دست و پا نزن که اینجا باتلاق عمیقی است !
پایین تر می روی تا آنجا که محو خواهی شد
و همانها که در دامت انداختند از این نمایش
هولناک قهقهه سر می دهند !
شعر عالی بود ولی یه انتقاد بکنم؟دیکلمه زیاد خوب نبود یکم بهتر هم میتونه باشه. در کل عالی بود
مرسی که اومدید به وبلاگ خودتون
راستی چی شده که آدرسه وبتونا تغییر دادید؟
عااااااااااااااااااااالـــــــــــــــــــــی بود
مرسی که دعوتم کردی
به من هم سربزن به روزم
¤•----•¤[گل]¤•----•¤[گل]¤•----•¤
ســلام همراه همیشگی
[گل] در قصـــرعشـــق جشن کوچکی برپاست [گل]
خوشحال میشم که من میزبان و تو مهمانم باشی
منتظرتم
¤•----•¤[گل]¤•----•¤[گل]¤•----•¤
بسیار عالی بود
درود بر شما
سلام...
چه شعر قشنگیی...
بهتون برای داشت این قلم تبریک میگم....
سلام گلم
.•*.
.•*..*•.ســــــلام مهربون همیشگی
.•*..*•. .•.
.•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*خوبی؟...
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•.
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*
.•*..•*..*•. .•*..*•. . من آپم
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. منتظرتونم...
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .
-´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•.
´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•.
´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•.شاد باشی مهربون
#############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•.
###############´´###..•*..*•. .•*..*•.
############### ´###..•*..*•. .•*..*•..
´##################.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´###############..•*..*•. .•*..*•. آرزومند آرزوهــــای قشنگت
´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•.
´´´´´´´´´######..•*.
شعرت خوهگل بود مرسی که خبرم کردی
راستی عزیز عکس هاتم نگاه کردم
چون ادم رکی هستم باید بگم بعضی از عکسات واقعا قشنگ و زمینه و حالتت و نور هاش تنظیم بودن اما متاسفانه بعضی دیگر افتضاح بودن
ببخشید اما باید میگفتم!!!!!!!!!!خودت خواسته بودی
مثلا تو یکی از عکسات معلومه که پس زمینه دیگه ای براش گذاشتی اما اون پس زمینه به حالتت نمیخوره چون خودت ۱ حالت نیمه استاده هستی اما پشتت هیچ چیزی وجود نداره واین عکس رو خراب کردم
شرمنده بازم من در اونحد نیستم که بخوام نظرمو بگم
و اگر یه کوچولو بیشتر کار کنی عکسای بهتری میتونی درست کنی
قربانت......................رها
قلب تو کبوتر است
؛بالهایت از نسیم
؛قلب من سیاه و سخت؛
قلب من شبیهِ....بگذریم
دور قلب من کشیده اند یک ردیف سیمِ خاردار
؛پس تو احتیاط کن جلو نیا برو کنار
توی این جهان گنده ،
هیچ کس با دلم رفیق نیست؛
فکر می کنی چاره دلی که جوجه تیغی است
چیست؟!
مثل یک گلوله جمع می شود جوجه تیغی دلم
؛نیش می زند به روح نازکم ، تیغ ها ی تیز مشکلم
راستی تو جوجه تیغی دل مرا
،توی قلبت راه می دهی؟
او گرسنه است و گمشده
،تو به او پناه
می دهی؟
باورت نمی شود ولی
جوجه تیغی دلم، زود رام می شود
تو فقط سلام کن، تیغ ها ی تند و تیز او
با سلام تو ، تمام می شود.
خسته نباشی به یاد همه بختهای خفته و بادرود به ذوق و قریحه لطیف شما
راستی رسیدن به خیر [:دیکلمه خیلی عالی بود:]
خیلی قشنگ بود واقعا بهتون تبریک میگم چه طبع شعری دارین
عالیه
سلام دوست عزیز
خیلی زیبا بود
مثل همیشه
مرسی خبرم کردی
سلام مهدی جان خوبی؟
ممنون از حضورت
بازم مثل همیشه عالی بود
مرسی خبرم کردی
[: (©¿©) :]
سلام دوست هنرمندم خوب هستین؟ ممنون که خبرم کردین مثل همیشه عالی بود ..
سلام خیلی خیلی قشنگ بود مهدی جان...
مخصوصا اون قسمتش:
جا مانده از کاروان رهاییست...
شاه زاده ی آرزوهای بهاریست....
خیلی خیلی خوشم اومد...
قشنگ بود
گر آه کنم زبان بسوزد
بگذردزبان جهان بسوزد
زین سوز که در دلم فتادست
می ترسم از آن که جان بسوزد
این آتش تیز را که در جان است
گر نام برم زبان بسوزد
مغزم همه سوختست وامروز
وقت است که استخوان بسوزد
گر بر گویم غمی که دارم
عالم همه جاودان بسزد
چه شبها تا سحر گریه کردم
ز دست بخت وارون گریه کردم
به کنج خلوت تنهایی خویش
چو باران نرم وموزون گریه کردم
بیاد روزهای خوب رفته
زدیده رود کارون گریه کردم
پریشان در پی گمگشته خویشم
که میداند که من چون گریه کردم
(خجسته ناطق)
رفتی وبه یاد زلفت ای ماه
شبهای دراز گریه کردم
هر جا که گلی شکفته دیدم
بوئیدم وباز گریه کردم
ای قبله دل زآرزویت
هنگام نماز گریه کردم
دیدم چو به خون تپیده صیدی
در پنجه باز،گریه کردم
(خجسته ناطق)
سلام ممنونم که خبرم میکنین[:شعر با احساسی بود:]
[:عالیه ، خیلی خوشم اومد:] واقعا از ته دل بهت خسته
نباشید میگم خیلی زحمت میکشی