یه خونه ی کوچیک دارم با یه قلم
پنجره ای که وا میشه به سوی غم
صبحا سر یه کاری ام برای نان
شبا می شینم پای این دفترِ جان
هی میگم از روزایی که تکراری اند
از ذهن هایی که از همه فراری اند
یه روز یه شعر از دختری که غرق میشه
فردا یه شعر از سفری که سر میشه
حال زیاد خوشی ندارم، شاکی ام
وقتی نماز می خونم خیلی عالی ام
تنهام و تنهایی من عادتمه
هر چی نوشتم آخه از تنهاییمه
نکه بده نکه خوبه قسمتمه
قسمت هرچی باشه همون نسبتمه
شبا از پنجره نوری می بینم
زل میزنم شعر میگم و ساز میزنم
خوب دیگه اینم یه شعر بود الکی
اومدو گفت که بگم به راحتی
دکلمه میکس شده ی این شعر را می توانید توسط یکی از سرور های زیر دانلود کنید:
حجم: 1.60MB فرمت: MP3 کیفیت:128
دانلود از فضای پیکوفایل
دانلود از فضای 4shared
دانلود از فضای پرشین گیگ
دانلود متن شعر در قالب عکس با کیفیت عالی
هر قدر خود را از چشم افتاب بپوشانی
هر قدر پنجره ها را ببندی
هر قدر پشت دیوار پنهانشوی
هر قدر چشمهایت را ببندی
بالاخره یکی پیدایت میکند
هر قدر اسم ادم ها را
از دفتر تلفنت خط بزنی
هر قدر سیم تلفن را بکشی
هر قدر عکس های قدیمی را پاره کنی
بالاخره یکی پیدایت میکند
پشت یک پنجره
یا ته یک کوچه
یا مچاله شده در یک عکس کهنه
بالاخره یکی پیدایت می کند...
موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه ، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما ، از کال چیدن است قیصر امین پور
«سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!».
من آپم ... بیاید
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ؟
تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته از این زندگی با غصه های بی شمار
سلام. بنر شما تو وبم هست... لطف کنید بنر من به حالت قبلش بر گرده...
سلام . من اون کاری که گفتی بکنم کردم.. بنرت تو وب من هست ولی هنوز بنر من بم اخطار میده.. اگه زحمت نیست درستش کن.. دمت گرم....
این پیام از طرف من نیست ولی بخونش :
تو رو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست
اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید
عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............
20 روز دیگه منتظر معجزه باش
سلام شعرت قشنگ بود.
موفق تر از همیشه باشی
سلام شعرت قشنگ بود.
موفق تر از همیشه باشی
زیبا بود
موفق باشید
من هم با یک داستان به روزم
سلام دوست عزیز.
شعر قشنگی بود به نظر من اصلا الکی نبود.پرمفهوم وزیبابود.
موفق باشید.
قشنگ بود
مرسی
گویند در آسمان فرشتگانی بودند که سرنوشت آدمیان را با جوهر طلایی و قلم نقره ای بر پیشانی شان مینوشتند .نوبت به ما که رسید جوهر طلایی ریخت و قلم نقره ای شکست ،برای ما با ذغال سیاه نوشتند
نیمه ی گـُمشده ام نیستی که بـا نیمه ی دیگــر به جُستجویت برخیزم
تو
تمام گُمشده منی
تمـام گمشده ی مَن...
زیبا
ممنون قشنگ بود فیض بردم
عاااااااااااااااااااااااااااالی بود
خیلی عالی بود حرف دل همه است این شعری که گفتید
مثل یک روحی ؛ رها از بند زندان و تنی!
دور هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی
تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی
بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی...
.
سلام
از اینکه دیر به دیر به وبلاگ ارزشمندتان سر می زنم معذرت میخوام
راستی از بهاییت چقدر می دانید؟
منتظر شما هستیم
خسته نباشی آقای علیپور
بسیار زیبا و موفق و سربلند باشید
نکردیم کاری درین بندگیها ندیدیم خیری از این زندگیها
از این زندگیها نشد کام حاصل درین بندگیهاست شرمندگیها
بیا عشق ویران کن صبر و طاقت که آسوده گردیم ز آسودگیها
اگر هست خیری در آشفتگیهاست که آشفته تر باد آشفتگیها
ززنگار عقل آئینه دل سیه شد خوشا سادگیها و دیوانگیها
رهی گر بحق هست شوریدگیهاست خوشا عیش سودای شوریدگیها
پریشان شو از زلفهای پریشان مجو خاطر جمع ز آسودگیها
بیا تا تلافی کنیم آنچه بگذشت که داریم از عمر شرمندگیها
بیا بعد از این فیض بیدار باشیم که مرگست بهتر ازین خفتگیها
آسمان را یکسر پرشور میدانیم ما وز شراب لم یزل محمور میدانیم ما
نورحق تابیده بر اکناف عالم سربسر نور انجم پرتوی زان نور میدانیم ما
جابجا در هر فلک بنشسته خیلی از ملک این عبادتخانه را معمور میدانیم ما
هر کرا دانش بود مقصود بر حس و خیال چشم او گر چار گردد کور میدانیم ما
نزدنزدیکان حق حیّند و ناطق نه فلک هر کرا این علم نبود دور میدانیم ما
عالم خلقست این عالم که پیدا بینیش عالم امر از نظر مستور میدانیم ما
چشم فهم نکته زاهل علم بتوان داشتن جاهل دل مرده را معذور میدانیم ما
قدر هر ظرفی بقدر آن بود کاندر ویست دل خراب عشق را معمور میدانیم ما
فیض را در هر خیالی ناصری از حق بود در همه کارش از آن منصور میدانیم ما
تا در این جهان خاک نشدی خاکی باش
خیلی عالیه خیلی
حرف دلمو گفتی
چه جالب منم سه تار می زنم البته 6 ماه واسه کنکور کلاس هاشو لغو کرده ام
سلام دوست عزیز از محبتتان ممنون.راستی واقعا شما ساز می زنید؟دکلمه ی زیبایی بود
قشنگ بود
راستی خیلی با سلیقه ای
سلام داداش مهدی //
شعرت عالی بود دست گلت درد نکنه
در ضمن نظر دهی تو این وبلاگ خیلی راحت تر شده
ممنون که خبرم کردی
زندگی نیست به جز حرف محبت به کسی
ور نه هر خار و خسی ، زندگی کرده بسی
زندگی فانوسیست لب دریای خیال آویزان
میتوان آن را دید و نه بیش
روشن است ، اما به اندازه خویش
زندگی تابلوییست نیمه راه
که ز سر منزل مقصود خبر میآرد
کار او هشدار است ، گر مسافر رهش بیدار است
سلام دوست خوبم
بسیار زیبا بود
ممنون از دعوتتون
سلام
خوش اومدی ممنون
همیشه شعرت جاری باشه
--------------------------------------------------------------------------------
نصیحت حضرت مولانا
نصیحت حضرت مولانانصیحت حضرت مولانا :گشاده دست باش جاری باش کمک کن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آیینه)